نیلوفر بهشتی، محمود نجفی،
دوره ۲۱، شماره ۸۳ - ( ۷-۱۴۰۱ )
چکیده
هدف: هدف پژوهش مقایسه راهبردهای شناختیتنظیمهیجان، تکانشگری و افکارخودکشی در مبتلایان به اختلال وسواس، دوقطبی و افراد بهنجار بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع علّی_مقایسهای بود. جامعه آماری شامل افرادی که در سال ۱۴۰۰ در شهر سمنان مطابق نظر روانپزشک تشخیص اختلال وسواس و دوقطبی گرفته بودند
و نیز افراد عادی که براساس خوداظهاری و استفاده از چکلیست نشانههای اختلالات روانی مبتلا به اختلال نبودند بود. ۵۰ بیمار مبتلا به وسواس و ۵۰ بیمار دوقطبی و نیز ۵۰ فرد عادی به شیوه نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. پرسشنامه تنظیمشناختیهیجان گرانفسکی، تکانشگری بارت و افکارخودکشی بک اجرا شد. جهت تحلیل دادهها از تحلیل واریانس چندمتغیری استفاده شد. یافتهها: تنظیم شناختی هیجان، تکانشگری و افکارخودکشی در سه گروه تفاوت معنادار دارد. میانگین نمرات گروه مبتلایان نسبت به گروه عادی در مولفههای منفی تنظیمهیجان، تکانشگری و افکارخودکشی بیشتر بود((p<۰,۰۵. در مولفه مثبت تنظیمهیجان میانگین نمرات گروه دوقطبی نسبت به وسواس بیشتر بود((p<۰,۰۵. در تنظیم هیجان منفی میانگین نمرات مبتلایان به وسواس نسبت به مبتلایان به دوقطبی بیشتر بود((p<۰,۰۵. همچنین میانگین نمرات گروه وسواس نسبت به دوقطبی در تکانشگریشناختی بیشتر بود((p<۰,۰۵ اما در مولفههای حرکتی و عدمبرنامهریزی بین گروه مبتلایان تفاوتی مشاهده نشد(p>۰,۰۵). نتیجهگیری: با توجه به نتایج پژوهش برگزاری کارگاههای آموزشی جهت به حداقل رساندن آسیبهای ناشی از نارسایی در تنظیمهیجان، تکانشگری و افکارخودکشی، طراحی برنامههای حمایتی در جمعیت عمومی و مبتلایان به وسواس و دوقطبی و نیز طرح درمان مناسب جهت پیشگیری از شدت یا عود علائم بیماران میتواند موثر باشد.